وبلاگ شخصی مهندس محمدرضا سهرابی قره تپه

وبلاگ شخصی مهندس محمدرضا سهرابی قره تپه

فعال اجتماعی - انتشار یادداشت با موضوعات فرهنگی،اجتماعی،مدیریتی
وبلاگ شخصی مهندس محمدرضا سهرابی قره تپه

وبلاگ شخصی مهندس محمدرضا سهرابی قره تپه

فعال اجتماعی - انتشار یادداشت با موضوعات فرهنگی،اجتماعی،مدیریتی

رونق صنعت گردشگری لازمه تحقق توسعه در شرق مازندران

 

صنعت گردشگری به عنوان متنوع ترین و بزرگترین صنایع درجهان، مهمترین منبع درآمد و ایجاد فرصت های شغلی محسوب می شود که سه عامل #جاذبه ،#امنیت و #امکانات موجبات شکل گیری این صنعت پرسود را فراهم می آورد. 

به لطف خداوند بزرگ، مازندران سرزمینی است که به طور طبیعی برای جهانگردی و سیاحت مناسب است و از عامل اول از عوامل مطروحه بهره کافی را برده و از جاذبه های گردشگری طبیعی بی نظیری اعم از کوه و دریا و جنگل برخوردار است و همچنین فرهنگ و میراث تاریخی کم‌نظیر و تمدن باستانی و همچنین صفت میهمان‌نوازی مازنی ها نیز از مولفه های اثرگذار جذاب کردن مازندران زیبا می باشد.

در این دیار و به ویژه مناطق شرقی استان،  مناظر طبیعی و تاریخی بسیار زیادی وجود دارد که جذبه و زیبائی آنها  به راحتی می‌تواند بیشترین گردشگر را به سمت خود هدایت کند. #امنیت نیز دومین عامل ذکر شده می باشد که به شکر خدا و به واسطه زحمات بی دریغ دستگاه های مربوطه،این موضوع  نیز در حد قابل قبولی فراهم است که می تواند دومین فاکتور را در  جذب مشتاقان به بازدید از مناطق زیارتی و گردشگری مازندران را تا حدودی پوشش دهد.


در سه شهر شرقی استان مازندران یعنی بهشهر و نکا و گلوگاه اماکن گردشگری و توریستی بسیار زیبا و جذابی وجود دارد که بعضا در نوع خود بی نظیر هستند.


جنگل و آب معدنی قرمرض با خاصیت درمانی موثر در دفع سنگ کلیه در شهرستان نکا و تالاب و حیاط وحش میانکاله در شهرستان بهشهر و همچنین دریای آرام و زیبا در شهرستان گلوگاه سه نمونه از چندین نمونه مثال زدنی اماکن با قابلیتِ توریست پذیری در شرق مازندران می باشند.


اما #امکانات نیز از دیگر مولفه های مدنظر و اثر گذار به جهت جذب توریست می باشد که متاسفانه اماکن گردشگری شرق مازندران از آن بسیار کم بهره بوده که موجب شده مسافر و توریست و گردشگر کمتر مقصد اصلی خود را شرق مازندران تعیین کنند که قطعا محل اشکال بوده و نیازمند به تمرکز و پیگیری جدی از سوی مسئولین می باشد.


نگاه جدی به مسأله جذب توریست که امروزه به عنوان یک صنعت پرسود در دنیا شهرت دارد، توان ایجاد تحول عظیم  اقتصادی را برای ساکنین منطقه دارد.

شرق مازندران می تواند از نظر توریستی شاخص شود و پذیرای جمع کثیری از مسافران داخلی و خارجی شده و مردمان ساکن ، با استفاده از این صنعت و نعمات خدادادی به راحتی به معاش و انتعاش بپردازند و عده زیادی ازجوانان از بیکاری و فقر به در آمده و نرخ بیکاری در منطقه کاهش یابد و در ادامه فقر و فساد را  هم که محصول بیکاری ست کم کند.

#بهشهر #نکا#گلوگاه#خلیل_شهر #رستمکلا #زاغمرز#محمدرضا_سهرابی_قره_تپه

لطفا حوصله کنید و این دلنوشته را مطالعه بفرمائید ......... چند سالیست که جامعه ما متلاطم از سوئ مدیریت هاست.

چند سالیست که شایستگان عزلت نشینند و کمترخردان مسند نشین.

چند سالیست که سیاست، ریاست ساز است و رزومه ساز

چند سالیست که مسائل شخصی اولاست بر مصالح عمومی

چند سالیست که تظاهر امتیاز می آورد و چاپلوسی ارزش است.

چند سالیست که اخلاق و ادب تب کرده و به شدت بیمار است.

چند سالیست  که منابع به جای خلق ارزش افزوده ، بنا به مصالحی عینا تقسیم و یا توزیع می شوند.

چند سالیست که حال دل مردم ما کمتر خوب است.

چند سالیست که به اشتباه ، خطای محرز مدیران سیاست زده به نام انقلاب نوشته می شود.

و

اما جالب اینجاست که امروز و یا فرداروزی، همین بانیان اوضاع و احوال امروز جامعه که به ظاهر خدمت به مردم کرده اند و رزومه های متنوع مدیریتی برای خود خلق کرده اند، به بهانه خدمت، ولی در واقع برای کسب جایگاه و قدرت، قصد و هوس تغییر کرسی می کنند و آنگاه است که با افتخار خود را در مقابل مردم به رای  میگذارند و لیست چند برگی ای از رزومه ساختگی از مصادیق خدمت خویش به خلق را روی میز انتخاب مردم میگذارند و آنرا نشان برتری خود از رقیب معرفی میکنند و سعی در فریب مردم مهربان جامعه دارند . آنها با کت و شلوارهای مارک و بنرهای رنگین و خلق چهره ای متفکر و دلسوز و با نشاط و در دست داشتن برنامه ی تحول و با نشان دادن سبقه مدیریتی خویش سوار بر احساسات مردم شده و چه بسا صاحب رای و امتیاز نیز می شوند و عاقبت آن می شود که در آن به سر می بریم


دوست دارم برای اینکه ذهن شما مخاطب عزیز خودش مسیر خود را پیدا کند و هدف مرا برداشت کند موضوعی را به شرح ذیل برایتان مطرح کنم وعلاقه مند هستم که نظرتان را در کامنتها مشاهده کنم ... می گویند منبر را از چوب درخت گردو می سازند  و بدانید که چوبه دار را از چوب درخت چنار میسازند.


استاد شهریار دعوای این دو درخت را در شعری اینگونه مطرح میکند... لطفا با دقت بخوانید؛ .............


 *گفت با طعنه منبری به چنار؛

سرفرازی چه میکنی؟ بی بار!

نه مگر ننگ هر درختی تو؟

کز شما ساختند چوبه دار! *پس بر آشفت آن درخت دلیر،

رو به منبر چنین نمود اخطار؛

گفت: گر منبر تو فایده داشت،

کـار مردم نمی کشید به دار ! ....


 عرضم تمام ... عزت زیار


#بهشهر #نکا #گلوگاه #خلیل_شهر #رستمکلا #زاغمرز #میانکاله #شرق_مازندران#توسعه_شرق_مازندران

#دوری_از_باندهای_قدرت_و_ثروت

#توجه_به_مسائل_محلی_و_مصالح_ملی

#محمدرضا_سهرابی_قره_تپه

بزرگتر شدن افراد از قانون حاکم یکی از نشانه های جوامع فرد سالار است.


بزرگتر شدن افراد از قانون حاکم یکی از نشانه های جوامع فرد سالار است.


در جوامع پیشرو و قانون گرا،  تمامی افراد اجتماع، فعالیتهای خود اعم از شخصی و غیره  را تحت حمایت و زیر چتر قانون انجام می دهند و مهربانی قانون را تنها تا لحظه عمل به آن شاهد هستند و در صورت تخطی از آن قطعا با واکنش قاطع قانون مواجه خواهند شد.


آن بدین معناست که جایگاه اجتماعی افراد و باندهای قدرت و یا ثروت شان هیچگونه برتری ای برای افراد جهت قانون گریزی ایجاد نمی کند و به زبانی واضحتر  قانون و مجریان قانون عدالت را برای افراد جامعه لازم الاجرا می دانند.


با این اوصاف هیج فوتبالیست یا بازیگر و شخص معروف و برجسته و یا اعضای فلان سازمان امنیتی و یا اجرائی و خدماتی و اداری و غیره نمیتوانند به واسطه نوع معروفیت و مسئولیت خود قانون را دور بزنند.


اما متاسفانه بعضی از اوقات اخباری را در جامعه خود می شنویم که به معنای واقعی بعضی از افراد خود را بزرگتر از قانون تصور می کنند و به راحتی در برابر قانون قد می کشند و قانون را دور میزنند.


البته مورد بدتر از آن هم وجود دارد و آن اینکه متاسفانه مجریان قانون و عدالت، در بعضی اوقات قاطعیت را در اجرا برای همگان یکسان متصور نیستند و بارها مشاهده شده که ضابطین و مجریان قانون در برابر یک تخلف مشابه برای دو نفر ، رفتار متناقضی از خود بروز می دهند به طور قاطع می توان عرض کرد که این عمل شرعا و عرفا و قانونا خلاف بوده و با اصل عدالت قانونی در تعارض است.


جمله معروفی را همه ماها بارها شنیده ایم و یا تکرار کرده ایم و آن اینکه؛

"موفقیت اتفاقی نیست"


یعنی  جامعه و معدل آن بایستی برای کسب موفقیت خود درایتی داشته باشد و موازینی را مورد توجه قرار دهد و از قوانینی بهره گیرد و آن را اجرا کند و هیچگاه برای قانون درشتی و بزرگی نکند.  البته وظیفه  مجریان و نمایندگان اجرای قانون در اجرای فرایند "قانون سالاری" مهمتر و اثربخش تر است.


تیغ قانون بایستی برای همگان بُرنده باشد و صغیر و کبیر را از هم تمیز ندهد.


نبایستی فراموش شود که  ابر قانون بایستی بر همگان یکسان ببارد.


چرا که این قانون است که جامعه را به نظم در می آورد و صفت شایستگی را به جامعه ای تقدیم می کند و بلعکس.


متاسفانه دلواپسانی وجود دارند که منفعت طلبی شخصی را بر منافع جامعه ترجیح می دهند و شکافهای قانون را به خوبی می شناسند و بارها از قانون عبور کرده اند و می کنند و شاید در بعضی اوقات مجریان و ضابتین قانون را نیز خریداری میکنند که واقعا جای تاسف و نگرانی برای هر دو گروه دارد.


#قانون_قوی#مجری_توانمند#مردم_قانونمدار

محمدرضا سهرابی قره تپه 

7 تیر 98

بازاریابی و کسب محبوبیت پوپولیستی ...


ترغیب عامه مردم به روش‌های نمایشی و هیجانی و حرکاتی که نشان از طرفداری کردن یا طرفداری نشان دادن از حقوق و علایق عامه مردم است، این روزها به راه و چاه کسب محبوبیت مردمی جهت هدفی خاص تبدیل شده است.


کسب محبوبیت پوپولیستی  راهی ست که این روزها خیلی ها فکر می کنند که از طریق آن میتوانند بر صندلی رضایت مردم تکیه بزند!!! پوپولیست‌ها با نشان دادن اطلاعات غلط یا ناقص، می‌توانند عموم مردم را با سیاست‌های خود همراه کنند.


دلسوز مردم شدن ، مردمداری و عیادت از بیماران و سرکشی از خانواده های محترم شهدا و ایثارگران و جانبازان و حضور یافتن در مجامع عمومی و مردمی که انصافا فعل کار درست است اما نیت و مقطعی بودنش آن را ضایع میکند، از جمله ی همان اقدامات مردم فریبانه ست که بی شک از نگاه لنز دوربینهای حرفه ای شان هم مخفی نمانده و در کسری از زمان ثبت شده و با هدف بالابردن عیار محبوبیت شخصی، به منظور تحقق هدفی خاص منتشر می گردد... آنها به خوبی تمام ابزارهای پوپولیسم را می‌شناسند و توان جذب عامه مردم و فریفتن آنان را بیش از دیگران دارند. 

کاری که آنها می‌کند دقیقا همان تعریفی است که لویی آلتوسر از ایدئولوژی ارائه می‌دهد؛ "یعنی تشویق و ترغیب مردم به ایجاد رابطه‌ای خیالی با شرایط واقعی‌شان"


به این معنا که منادیان خدمت ظاهری و طالبان قدرت واقعی با رفتار تخدیرکننده شان برای جلب رضایت مردم انجام میدهند.


انصافا دیگر با این همه تجربه ای که مردم دارند، فریب خوردن توجیه ندارد.


به هوش باشیم.


#بهشهر #نکا #گلوگاه #خلیل_شهر #رستمکلا #زاغمرز #میانکاله #شرق_مازندران#توسعه_شرق_مازندران

#دوری_از_باندهای_قدرت_و_ثروت_توجه_به_مسائل_محلی_و_مصالح_ملی

#محمدرضا_سهرابی_قره_تپه

نماکاری در اخلاق و رفتار

بارها دیده ایم یا شنیده ایم  که بعضی افراد منفعت طلب و بازاری با نگاهی خاص، زشتی و فرسودگی ساختمانهای قدیمی را با نماکاریِ کامپوزیت و کاغذ دیواری و سنگ آنتیک و صدها راه و روش موجود، مخفی می کنند و آن را زیبا جلوه میدهند و با این کار، پیری و چروکیدگی بنا را محو می کنند تا مشتری پسند شود.

این را که گفتم یاد موضوعی جالب و مرتبط افتادم


روزی از ایام نوجوانی در وقت و موقعِ وجینِ پنبه (از بین بردن علفهای هرز به شیوه غیر سمپاشی و توسط هوکا یا کج بیل دسته بلند) به اتفاق پدر و مادر به مزرعه رفته بودم.

در مزرعه ما نوعی علف هرز وجود داشت که به آن "بندِواش" می گفتند که وجین کردن و از بین بردن آن بسیار سخت و زمانبر بود.

عموما پدرم هر نیم ساعت یک بار به پشت سر ما سرکشی میکرد تا یه وقت علف هرزی از دید ما پنهان نمانده باشد و اگر علف جا افتاده ای را رویت می کرد با صدایی بلند متذکر می شد.

از آنجائی که من کارگر خوبی نبودم و از وجین کردن هم متنفر بودم و از طرفی وجین کردن بندِواش هم سخت بود و من هم دوست داشتم زودتر کار تمام شود، به طور هنرمندانه ای با هوکا رویِ "بندِواش" را با خاک می پوشاندم و به اصطلاح محلی "خاک سَر پوش" می کردم تا پدرم متوجه نشود و اما غافل از اینکه فردا صبح برگهای سبز و سوزنی شکل بندواش از خاک بیرون میزند و خودنمایی می کند و پدرم را برافروخته می سازد.


امروزه مرز بین زشت و زیبا و خوب و بد و سره و ناسره بسیار کم رنگ و تقریبا محو شده است.

مثلا بعضی از زشتی ها به گونه ای پوشش داده می شود تا آنقدر زیبا جلوه کند که مجذوب پیدا کرده و چنان مقبول قرار گیرد تا آرام آرام به یک خواسته عمومی شود و این کار به جایی می رسد که زیبا در مقابلش بد و زشت ظاهر می شود و در واقع یعنی جای زشت و زیبا عوض می شود. متاسفانه این موضوع در رفتارهای شخصی و اجتماعی و اداری و خانوادگی و مذهبی مان به شدت قابل رویت است. قطعا میدانیم که دورنگی ، دروغ، چاپلوسی و تظاهر هم از ابزارهای زیبا جلوه دادن زشتی هاست.


وقتی دو نفر از همکاران بخش اجرائی و عملیاتی من در شرکت برق در یک قسمتِ برقدار مشغول کار میشوند موظف هستند تا هر چند دقیقه یک بار به صورت نوبتی برقدار بودن و نا ایمن بودن محیط کار را به یکدیگر تذکر دهند تا خطر جدی محیط برقدار از ذهنشان محو نشود و با تکرار موضوع حساسیت امر را برجسته تر می کنند و با این کار از بروز حادثه جلوگیری کنند.

آنها با این کار خطرِ در انتظار را خنثی و بی اثر میکنند 


نتیجه گیری:

خیلی از رفتارها در بین ما انسانها به عمل ختم می شود که نماکاری شده می باشد. یعنی سعی میکنیم تا زیبا جلوه اش دهیم و اشکالاتش را به عمد علیرغم اطلاع از آن مخفی کرده ایم.

قطعا تداوم این زیبانمایی ها منتج به کج رفتاری خواهد شد.

استراتژی عملکرد عمومی در سازمانها


انتخاب درست محل استقرار و پایش دوره ای آن محل و شناسائی کانون های خطر و نقاط قوت و ضعف احتمالی برای هر انسان عاقلی یک واجب محسوب می شود که موضوع برابر و منطبق بر عرایض مطروحه در حوزه مدیریتی هم یک مهم تلقی می گردد.

نگاه به دوردست و آرمان یک سازمان از یک سو و چالش ها و فرهنگ موجودِ غالب در آن سازمان و تهدیدات و فرصتهای بیرونی موجود از سوئی دیگر، فردِ مخیر به قبول مسئولیت مدیریت آن سازمان را با عنایت به باورِ قوت و توان موجود ، ملزم به قبول یا رد مسئولیت می کند.

در صورت پذیرش مسئولیت مدیریت ارشد سازمان توسط فردی خاص با عنایت به سطور مکتوب فوق، این توجه لازم است که بایستی به گونه ای رفتار کند و کار کند  که مصداق و مثالی برای آیندگان به لحاظ ضعف مدیریتی قرار نگیرد و آنها کیس عملی ضعوف شایع مدیریتی فراگرفته و مطرح شده در دروس دانشگاهی خود را در وی شاهد نباشند و با نیش خندی صحه روی فرمایشات استاد خود نگذارند.... او باید بداند؛  بدنه سازمان مدیری جدید با فکری جدید می خواهد ... کسی را میخواهند که سینرژی و هم افزائی را ترویج دهد و راندمان را که همان p2_p1 است را بالا ببرد ... بدنه سازمان کسی را میخواهد و میپذیرد و با وی در جهت اهدافش همکاری می کند که صاحب استقلال استراتژی عملکرد باشد و هدف شناس باشد و نیروی فعال انسانی را به هرز ندهد... سکان دار جدید مدیریت باید بداند که لباس هر کس به اندازه قد و قامت اوست و حتی هر چند فاخر، ممکن است برای اندام شخصی دیگر گشاد و یا تنگ باشد و از این رو بایستی برای اجرای استراتژی های عملکردی خود افرادی منطبق بر سلایق مدیریتی خود را برگزیند و به خدمت بگیرد چرا که منتصبین مدیر قبلی به اندازه ی افکار مدیریتی وی بودند و نمیشود که انتظار تغییر داشت در صورتی که ابزار همان است !!

کمااینکه ممکن است آنان به مثابه مردمانِ گندم نمای جو فروش عمل کنند.

مدیر بایستی بداند که بد، بد است و خوب در هر شرایطی خوب.

مماشات خارج از اندازه با بد و تحویل نگرفتنِ به اندازه ی خوب، سستی و لختی را در بدنه انسانی سازمان ایجاد میکند .

به اعتقاد حقیر عدم توجه به بدیهیات مذکور در هر  سازمانی به مانند فراگیر شدنِ به سرعت ِ خالهای سیاه در  موزِ خال دار. است که به تدریج  ناگزیر و محکوم به فناست. #محمدرضا_سهرابی_قره_تپه  27 اسفند 97

موج سواری گسترده صاحبان و طالبان قدرت روی احساسات مردم

امروزه شاهد موج سواری گسترده صاحبان و طالبان قدرت روی احساسات مردم هستیم.

همه ما میدانیم که؛ بیکاری،گرانی،خرابی بازار کسب و کار ، مشکلات پیش روی تولید ، تحریم ، نگرانی برای آینده جوانان و بزه کاری که از آسیب های اجتماعی ست و ... از مهمترین موارد و دلایل آشفتگی اذهان عموم در امروزِ جامعه ماست که منجر به این شده که سرانه آرامش و آسایش و شادی و سرور مردم لحظه به لحظه رو به کاهش باشد.

در این وانفسا افراد زیادی هستند که در ظاهر به سان انسانهای دانا و فرهیخته و جهادگر و بی ادعا و صرفا به خاطر رضای خدا و بدون در نظر گرفتن اغراض شخصی، شمشیر و نقاب زورو به دست و صورت میگیرند  و چنان ابراز می کنند که دونکیشوت هستند و سوار بر اسب باریک  خود، منتظر اذن مردمند تا به اشارتی زشتی ها و بدی ها را از بین ببرند و حق ستانی کنند حقوق مردم را بستانند و از آن دفاع کنند و این روزها هم خیلی در رسانه ها و فضای مجازی در حال نمایش مراتب نیک اندیشی و خیر اندیشی و انجام  اقدامات و خدمات خداپسندانه هستند و انشاالله تا چند ماه دیگر در قالب کت و شلوارهای شق و رَق و تمیز و آرام و مثبت به نزد شماها خواهند آمد. 

آنها ورزشگاه می سازند و کانون های فرهنگی به راه می اندازند و اعتیاد را کلا ریشه کن می کنند... آنان بازار تولید و کسب و کار و اشتغال را در شعار و زبان رونق می بخشند و گرانی را از بین میبرند و مذاکره میکنند و تحریم را میشکنند و ... و هزاران وعده می دهند و آنگاه لبخند رضایتی بر لبان مردم می نشیند و با رضایت می گویند؛ "جانا  سخن از زبان ما میگوئی ...!!!" آری ... چه بسا دیده ایم در میتینگ های تبلیغاتی قدر طلبان چنان موج سواری بر احساسات مردم می کنند که آن سویش ناپیداست و بعد از تکیه بر اریکه قدرت. تازه به هوش می آیند که شعارشان عمل نشدنیست و بر اساس عدم اطلاع از حیطه اختیارات آن حوزه مسئولیتی و یا نظارتی بوده و یا مشغولِ بازی دادن افکار و احساسات مردم کف جامعه در راستای مقاصد شخصی خود بوده اند و در همین راستا به دلیل  بی بندو باری و بی انضباطی و عدم اعتقاد به حقوق عامه مردم و عدم توان پیگیری و نداشتن روحیه مطالبه گری و یا به علت غرق شدن در لابی های قدرت و هزاران هزار دلیل ممکنه و فراگیر ، متاسفانه خودِ آنها مزید بر علتِ فشار بر مردم جامعه شده اند که گواه عرایض بنده شرایط فعل مملکت است و همچنین دانسته های مگوئی که همه بدان اشراف دارید... کاش بدانیم و یاد بگیریم که احساسات خود را جولانگاه سواری تشنگان قدرت قرار ندهیم.

اسطوره ها و پدیده ها

ممکن است ما در طول حیات خود با افراد یا گروهی برخورد کرده باشیم که از آنها خوشمان آمده باشد و با شناختی که از آنها در طول مدت زمان آشنائی حاصل کرده ایم ما را به گونه ای کرده که احساس کردیم قلبا به آنها علاقه مندیم و بسیار زیاد به آرمانهای ما در آن موضوع خاص نزدیک هستند و با رضایت از آنها صحبت میکنیم و نامشان را با لبخند بر زبان می آوریم و در مقابل بدگویان آنها به دفاع بر می خیزیم و احساس میکنیم که بایستی به آنها وفادار باشیم و در یک جمله کوتاه می گوییم "فلانی #اسطوره زندگی من است.

حال ممکن است که آن فرد و یا گروه، از اقوام و دوستان و هم شهری ها و سایر منتسبین هم نباشند.

حال اینگونه می توان گفت که اسطوره ها از متن طبیعی زندگی نشأت می گیرند و ماندگارند و ممکن است تا دوره های بعدی هم ادامه یابند.

عموما اسطوره ها به دست فراموشی سپرده نخواهند شد.

آنها کسانی هستند که مدت زیادی بوده اند و مدت ها هم خواهند ماند و به طوری که جزئی از زندگی طبیعی ما محسوب می شوند.

اسطوره ها میتوانند پیشوایان ادیان باشند، ورزشکاران قدیمی و پیشکسوت باشند و یا والدین و اقوام و ... باشند.

اما بعضی اوقات با افراد یا گروهی برخورد میکنیم که تاکنون در زندگی ما نبوده اند و ما آنها را آنچنان نمی شناختیم اما با یک اتفاق و یا حادثه و رویداد به چشم ما آمده اند و در برابر ذهنمان برجسته شده اند و ما وادار شده ایم که به آنها فکر کنیم و پیش خود زمزمه کرده ایم که فلانی پدیده ای در فلان موضوع است.

ظهور پدیده ها را به کررات در زندگی خود شاهد بوده ایم ... آنها به صورت غیر طبیعی و دفعتی وارد زندگی ما شده اند و ما آنها را دوست میداریم.

اسطوره ها بسیار قابل احترامند ولی کمکی به جهش اجتماع نمی کنند و حضورشان کاملا محترم و طبیعی می باشد و ماندگاری معدل  وضعیت فعل هر اجتماعی بر پایه و اساس اسطوره های آن جامعه است اما پدیده های نوظهور نسبت به افراد حاضر در آن اجتماع دارای سرآمدی خاصی هستند که ممکن است دارای پیروانی شوند که با استعداد موجود می توانند جهش قابل توجهی را در جامعه پدید آورند.

برخلاف پدیده ها، اساطیر، سراسر نیکی و خیر هستند اما پدیده ها ممکن است خوش ظاهر و بد درون باشند.


بنده معتقدم که جوامع در انتظار رشد بایستی دلبستگی ها به اساطیر را حفظ و  پدیده ها را نیز به عنوان عناصر موثر در تحول اجتماعات بسیار قابل احترام و ارزشمند بشمارند.

چرا که اساطیر از درون جامعه و بر محور اعتقادات آن جامعه نشأت می گیرند و پایه و زیربنا خواهند بود و پدیده ها  بالهای پرواز جامعه هستند.